روزی در آرامگاه حضرت شاه بودم مردی هندی وارد شد
و شروع به زیارت میکرد.
یکی از دوستانم که همیشه به هند مسافرت میکند با او صحبت کرد و روایتی نقل کرد:گفت در زمان حیات حضرت شاه یک عارفی در هند میخواسته بیشتر شاه نعمت اله را بشناسد مریدش را میفرستد و در دستهای مریدش دو گوی آتش میگذارد و میفرستد ایران خدمت شاه نعمت اله ولی و میگوید بگو جواب مرا بدهد؟و در جواب شاه نعمت اله ولی گوی آتش را درون پنبه میگذارد و به مرید مرد هندی میدهد
و شروع به زیارت میکرد.
یکی از دوستانم که همیشه به هند مسافرت میکند با او صحبت کرد و روایتی نقل کرد:گفت در زمان حیات حضرت شاه یک عارفی در هند میخواسته بیشتر شاه نعمت اله را بشناسد مریدش را میفرستد و در دستهای مریدش دو گوی آتش میگذارد و میفرستد ایران خدمت شاه نعمت اله ولی و میگوید بگو جواب مرا بدهد؟و در جواب شاه نعمت اله ولی گوی آتش را درون پنبه میگذارد و به مرید مرد هندی میدهد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر