۱۳۸۹ بهمن ۱۷, یکشنبه

حکایت بهلول و جنید

 

 
آورده‌اند که شیخ جنید (د) به عزم سیر (=گردش) از شهر بغداد بیرون رفت و مریدان در پی او. شیخ احوال بهلول (د) را پرسید. گفتند: او مردی دیوانه است. گفت: او را طلب کنید که مرا با او کار است. پس تفحص کردند و او را در صحرایی یافتند

شیخ پیش او رفت و سلام کرد. بهلول جواب سلام او را داد. پرسید: که هستی؟ عرض کرد: منم، شیخ جنید بغدادی. فرمود: تویی شیخ بغداد که مردم را ارشاد می‌کنی؟ عرض کرد: آری

بهلول فرمود: طعام چگونه میخوری؟

عرض کرد: اول «بسم‌الله» می‌گویم و از پیش خود می‌خورم و لقمه کوچک برمی‌دارم، به طرف راست دهان می‌گذارم و آهسته می‌جوم و به دیگران  نظر نمی‌کنم و در موقع خوردن از یاد حق غافل نمی‌شوم و هر لقمه که می‌خورم «بسم‌الله» می‌گویم و در اول و آخر دست می‌شویم

بهلول برخاست و دامن بر شیخ فشاند و فرمود: تو می‌خواهی که مرشد خلق باشی در صورتی که هنوز طعام خوردن خود را نمی‌دانی. سپس ز او دور شد

مریدان، شیخ را گفتند: یا شیخ! این مرد دیوانه است. خندید و گفت: سخن راست از دیوانه باید شنید. پس در پی او روان شد تا به او  رسید.بهلول پرسید: چه کسی هستی؟ پاسخ داد: شیخ بغدادی که طعام خوردن خود را نمی‌داند

بهلول فرمود: آیا سخن گفتن خود را می‌دانی؟

عرض کرد: آری. سخن به قدر می‌گویم و بی‌حساب نمی‌گویم و به قدر فهم مستمعان می‌گویم و خلق را به خدا و رسول دعوت می‌کنم و چندان سخن نمی‌گویم که مردم از من ملول شوند و دقایق علوم ظاهر و باطن را رعایت می‌کنم. پس هر چه تعلق به آداب کلام  داشت بیان کرد

بهلول گفت: گذشته از طعام خوردن، سخن گفتن را هم نمی‌دانی. پس برخاست و برفت

مریدان گفتند: یا شیخ! دیدی این مرد دیوانه است. تو از دیوانه چه توقع داری؟ جنید گفت: مرا با او کار است، شما نمی‌دانید. باز به دنبال او رفت تا به او رسید

بهلول گفت: از من چه می‌خواهی؟ تو که آداب طعام خوردن و سخن گفتن خود را نمی‌دانی، آیا آداب خوابیدن خود را  می‌دانی؟

عرض کرد، آری. چون از نماز عشا فارغ شدم داخل جامه‌ خواب می‌شوم، پس آنچه آداب خوابیدن که از حضرت رسول (د) رسیده بود بیان کرد

بهلول گفت: دانستم که آداب خوابیدن را هم نمی‌دانی. خواست برخیزد، جنید دامنش را گرفت و گفت: ای بهلول! من هیچ نمی دانم. تو مسیر نزدیکی به خدای را به من بیاموز

بهلول گفت: چون به نادانی خود معترف شدی، تو را بیاموزم. بدانکه اینها که تو گفتی همه فرع است و اصل در خوردن طعام آن است که لقمه  حلال باید و اگر حرام را صد مرتبه از اینگونه آداب به جا بیاوری، فایده ندارد و سبب تاریکی دل شود

جنید گفت: جزاک الله خیراً

در سخن گفتن باید دل پاک باشد و نیت درست باشد و آن گفتن برای رضای خدای باشد و اگر برای غرضی یا مطلب دنیا باشد،  بیهوده و هرزه باشد. هر عبارت که بگویی آن وبال تو باشد. پس سکوت و خاموشی بهتر و نیکوتر باشد

و در رابطه با خوابیدن، این‌ها که گفتی همه فرع است؛ اصل اینست که در وقت خوابیدن، در دل تو بغض و کینه و حسد بشری نباشد


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر