الله نام یک بت بود
الله نام یک بت بود
از آغاز تاریخ تا کنون انسان همیشه خواسته برای هر پدیده ای علت و دلیلی پیدا کند اما از آنجا که در ابتدای تمدن بشری علم مراحل آغازین خود را طی می کرد و علم به معنی امروز آن وجود نداشت وظیفه تعبیر و تفسیر پدیده های جهان را کاهنان یا همان آخوندهای باستانی عهده دار بودند و پدیده ها را به نیروهای حاکم بر جهان یا خدایان منتسب می کردند. هر پدیده ای که ذهن بشر قادر به تفسیر آن نبود به خدایی منتسب می شد و از آنجا که بیشتر پدیده ها ناشناخته بود تعداد خدایان نیز به همان نسبت زیاد تر بود. مثلا خدای بادها، خدای آبها، خدای رعد، خدای ظلمت و … هر چه در تاریخ جلوتر می آییم تعداد خداها متناسب با رشد علم کمتر و کمتر می شود چون آنها دیگر کارکرد خود را از دست داده بودند. علم علت حقیقی پدیده ها را توضیح می داد به همین خاطر خدایان دلیل وجودی خود را یکی پس از دیگری از دست می دادند، دلیل اصلی دشمنی دین با علم هم از همینجا ناشی می شود، علم با روشنگری خود باعث به حاشیه رانده شدن دین در دوران رنسانس شد و در مرحله بعدی که شاید ما در مراحل آغازین آن هستیم دین را به موزه ها خواهد فرستاد و آینده گان تنها در کتابهای تاریخ می توانند در مورد دین بخوانند. اما کاهنانی که متولی خدایان بودند و سود سرشاری از نذورات و هدایای مردم به خدایان برای رفع بلایا می بردند بیکار ننشستند و هر چه انسانهای باهوش به حقایق علمی پی می بردند آنها هم تعداد خدایان خود را کاهش میدادند. به همین دلیل است که هزاران خدا تبدیل به تثلیث (سه خدایی) ثنویت (دو خدایی) و در نهایت وحدانیت (یک خدایی) شد چون همین یک خدا می توانست وظیفه همه خداها را انجام دهد.
شاید این سوال پیش بیاید که چرا هنوز در هند خدایان زیادی وجود دارد؟ از آنجا که دین یکی از ساخته های دست انسان است و انسانها بنا به دلایل بیشماری از جمله آب و هوا، محیط زیست، هوش، نحوه معیشت و بدست آوردن غذا و تفاوت در آمال و آرزوها و حتی ترسها و بسیاری مسائل دیگر با هم تفاوت دارند در نتیجه رشد یکسانی از لحاظ اعتقادی ندارند. بعنوان مثال وقتی اروپایی ها برای اولین بار به استرالیا رفتند بومیان آنجا هنوز مانند انسانهای عصر حجر زندگی می کردند. محیط زیست انسانها حتی در تصور آنها از بهشت و جهنم هم موثر بوده انسانهای ساکن مناطق گرم مانند اعراب تصورشان از جهنم یک جای سوزان بوده چون با مفهوم سرما بعنوان یک مسئله آزار دهنده آشنایی نداشتند بلکه جای سرد را جایی مطلوب می دانستند و بالعکس اقوام هندواروپایی بخاطر زادگاهشان که سرزمینی سرد بوده جهنمشان هم سرد بوده است.
دین در ابتدا پاسخگوی مجهولاتی بود که ذهن انسانها در آن زمان نمی توانست پاسخگوی آنها باشد، در نتیجه چون جایگزینی نداشت، پدیده ای منفی نبود ولی زمانی که پدیده ای اجتماعی بخواهد بیش از آنچه که باید عمر کند نه تنها منفی بلکه مشمئز کننده می شود. همانطور که قبلا اشاره کردم آخوندها نمی خواستند علم باعث شود که این شغل پر منفعت خود را از دست بدهند، پس بهر وسیله ای سعی در حفظ قدرت خود می کردند، تشکیل دادگاهای تفتیش عقاید در اروپای قرون وسطی یکی از همین موارد است. البته دین کارکرد دیگری نیز داشته، در روزگاری که رای انسانها برای به قدرت رسیدن حکومتها مهم نبود، آنها مشروعیت خود را از خدا یا خدایان می گرفتند. به این ترتیب رابطه برد- برد برای دین و دولت بوجود آمد. رابطه شومی که باعث شد دین بسیار بیشتر از آنچه که باید دوام بیاورد. اگر حکومتها برای سلطه خود به دین نیاز نداشتند یا بهتر است بگویم از دین سوء استفاده نمی کردند شاید اکنون ما دین را تنها در کتابها می خواندیم. اصرار حکومت ها بر حفظ ادیان منجر به جنگهای مذهبی در طول تاریخ شده و می شود (نمونه امروزی آن مسئله صلح خاورمیانه است، بدلیل کینه محمد از قوم یهود فلسطینیان مسلمان نمی توانند با اسرائیل به یک صلح پایدار برسند). ضرری که تمدن بشری از این ناحیه خورده با هیچ سیل زلزله و طوفانی قابل مقایسه نیست. تا زمانی که این حماقت ادامه یابد انسان در زندانی است که بدست خودش ساخته و یگانه راه نجاتش خرد گرایی است.
با این مختصر در مورد دین به چرایی بت بودن الله می پردازم. نخستین دلیل برای اثبات بت بودن الله نام پدر محمد است. پدر محمد، عبدالله (بنده الله) نام داشته و از قبیله قریش بوده، که نشان می دهد الله بت قبیله قریش بوده است، زیرا اعراب تجسم خود را از خدای خود را به صورت بت نشان می داده اند. ضرب المثل هم خدا می خواهد هم خرما اشاره به این مطلب است چون اعراب گاهی خدایان خود را از خرما می ساختند و وقتی گرسنه می شدند آنرا می خوردند. محمد در حقیقت دین جدیدی نساخت بلکه تنها تغییراتی در باورهای اعراب داد. در اذان مسلمانان می گویند الله اکبر، اکبر صفت تفضیلی بزرگ است که معنی آن می شود: الله بزرگ تر است اما سوال اینجاست بزرگتر از چه؟ ما وقتی به اسمی صفت بزرگتر می دهیم که بخواهیم آن را با بقیه مقایسه کنیم، این بدان معنی است که الله مثل و مانندی داشته است که الله از آنها بزرگتر بوده. مثلا می گوییم خورشید منظومه شمسی از سایر خورشیدها بزرگتر یا کوچکتر است. پس محمد با جمله الله اکبر می خواسته بگوید خدای قبیله قریش از خدای بقیه قبایل بزرگتر است. در متون تاریخی آمده که الله سه دختر داشته به نامهای لات، هبل و عزی که احتمالا آنها مربوط به سایر قبایل بوده اند. اذان با الله اکبر شروع و با لا اله الا الله به معنی خدایی نیست جز الله تمام می شود. باز هم محمد می خواهد تاکید کند که الله تنها خداست پس می توان نتیجه گرفت خدایان(بتهای) دیگری نیز وجود داشته اند.
یکی از کارهایی که محمد کرد این بود که الله را از کعبه (محل نگهداری بتها) به آسمان فرستاد به این ترتیب او را دست نیافتنی کرد و خودش تبدیل شد به سخنگوی الله. رویدادی که سایر ادیان مدتها قبل به این نتیجه رسیده بودند.
دلیل دیگر برای بت بودن الله این است که محمد دشمنان الله را مشرک می نامید. مشرک یعنی برای چیزی شریک قائل شدن پس می توان نتیجه گرفت که قبل از اسلام خدایان تمام قبایل بصورت هیات مدیره کار جهان را اداره می کردند اما پس از کودتای محمد الله دیگر بتها را کنار زد و به تنهایی اداره جهان را در دست گرفت. هر کسی که بعد از قدرت گرفتن الله سخن از دیگر بتها می گفت محمد او را مرتد می نامید و دستور قتلش را صادر می کرد. الله تبدیل به خدایی شد که وظیفه اش مشروع کردن لشکر کشی ها، قتلها، دزدی ها و شهوت رانی های محمد و مسلمانان، که متاسفانه تا امروز نیز ادامه داشته است.
پاینده ایران زنده باد آزادی
الله نام یک بت بود
از آغاز تاریخ تا کنون انسان همیشه خواسته برای هر پدیده ای علت و دلیلی پیدا کند اما از آنجا که در ابتدای تمدن بشری علم مراحل آغازین خود را طی می کرد و علم به معنی امروز آن وجود نداشت وظیفه تعبیر و تفسیر پدیده های جهان را کاهنان یا همان آخوندهای باستانی عهده دار بودند و پدیده ها را به نیروهای حاکم بر جهان یا خدایان منتسب می کردند. هر پدیده ای که ذهن بشر قادر به تفسیر آن نبود به خدایی منتسب می شد و از آنجا که بیشتر پدیده ها ناشناخته بود تعداد خدایان نیز به همان نسبت زیاد تر بود. مثلا خدای بادها، خدای آبها، خدای رعد، خدای ظلمت و … هر چه در تاریخ جلوتر می آییم تعداد خداها متناسب با رشد علم کمتر و کمتر می شود چون آنها دیگر کارکرد خود را از دست داده بودند. علم علت حقیقی پدیده ها را توضیح می داد به همین خاطر خدایان دلیل وجودی خود را یکی پس از دیگری از دست می دادند، دلیل اصلی دشمنی دین با علم هم از همینجا ناشی می شود، علم با روشنگری خود باعث به حاشیه رانده شدن دین در دوران رنسانس شد و در مرحله بعدی که شاید ما در مراحل آغازین آن هستیم دین را به موزه ها خواهد فرستاد و آینده گان تنها در کتابهای تاریخ می توانند در مورد دین بخوانند. اما کاهنانی که متولی خدایان بودند و سود سرشاری از نذورات و هدایای مردم به خدایان برای رفع بلایا می بردند بیکار ننشستند و هر چه انسانهای باهوش به حقایق علمی پی می بردند آنها هم تعداد خدایان خود را کاهش میدادند. به همین دلیل است که هزاران خدا تبدیل به تثلیث (سه خدایی) ثنویت (دو خدایی) و در نهایت وحدانیت (یک خدایی) شد چون همین یک خدا می توانست وظیفه همه خداها را انجام دهد.
شاید این سوال پیش بیاید که چرا هنوز در هند خدایان زیادی وجود دارد؟ از آنجا که دین یکی از ساخته های دست انسان است و انسانها بنا به دلایل بیشماری از جمله آب و هوا، محیط زیست، هوش، نحوه معیشت و بدست آوردن غذا و تفاوت در آمال و آرزوها و حتی ترسها و بسیاری مسائل دیگر با هم تفاوت دارند در نتیجه رشد یکسانی از لحاظ اعتقادی ندارند. بعنوان مثال وقتی اروپایی ها برای اولین بار به استرالیا رفتند بومیان آنجا هنوز مانند انسانهای عصر حجر زندگی می کردند. محیط زیست انسانها حتی در تصور آنها از بهشت و جهنم هم موثر بوده انسانهای ساکن مناطق گرم مانند اعراب تصورشان از جهنم یک جای سوزان بوده چون با مفهوم سرما بعنوان یک مسئله آزار دهنده آشنایی نداشتند بلکه جای سرد را جایی مطلوب می دانستند و بالعکس اقوام هندواروپایی بخاطر زادگاهشان که سرزمینی سرد بوده جهنمشان هم سرد بوده است.
دین در ابتدا پاسخگوی مجهولاتی بود که ذهن انسانها در آن زمان نمی توانست پاسخگوی آنها باشد، در نتیجه چون جایگزینی نداشت، پدیده ای منفی نبود ولی زمانی که پدیده ای اجتماعی بخواهد بیش از آنچه که باید عمر کند نه تنها منفی بلکه مشمئز کننده می شود. همانطور که قبلا اشاره کردم آخوندها نمی خواستند علم باعث شود که این شغل پر منفعت خود را از دست بدهند، پس بهر وسیله ای سعی در حفظ قدرت خود می کردند، تشکیل دادگاهای تفتیش عقاید در اروپای قرون وسطی یکی از همین موارد است. البته دین کارکرد دیگری نیز داشته، در روزگاری که رای انسانها برای به قدرت رسیدن حکومتها مهم نبود، آنها مشروعیت خود را از خدا یا خدایان می گرفتند. به این ترتیب رابطه برد- برد برای دین و دولت بوجود آمد. رابطه شومی که باعث شد دین بسیار بیشتر از آنچه که باید دوام بیاورد. اگر حکومتها برای سلطه خود به دین نیاز نداشتند یا بهتر است بگویم از دین سوء استفاده نمی کردند شاید اکنون ما دین را تنها در کتابها می خواندیم. اصرار حکومت ها بر حفظ ادیان منجر به جنگهای مذهبی در طول تاریخ شده و می شود (نمونه امروزی آن مسئله صلح خاورمیانه است، بدلیل کینه محمد از قوم یهود فلسطینیان مسلمان نمی توانند با اسرائیل به یک صلح پایدار برسند). ضرری که تمدن بشری از این ناحیه خورده با هیچ سیل زلزله و طوفانی قابل مقایسه نیست. تا زمانی که این حماقت ادامه یابد انسان در زندانی است که بدست خودش ساخته و یگانه راه نجاتش خرد گرایی است.
با این مختصر در مورد دین به چرایی بت بودن الله می پردازم. نخستین دلیل برای اثبات بت بودن الله نام پدر محمد است. پدر محمد، عبدالله (بنده الله) نام داشته و از قبیله قریش بوده، که نشان می دهد الله بت قبیله قریش بوده است، زیرا اعراب تجسم خود را از خدای خود را به صورت بت نشان می داده اند. ضرب المثل هم خدا می خواهد هم خرما اشاره به این مطلب است چون اعراب گاهی خدایان خود را از خرما می ساختند و وقتی گرسنه می شدند آنرا می خوردند. محمد در حقیقت دین جدیدی نساخت بلکه تنها تغییراتی در باورهای اعراب داد. در اذان مسلمانان می گویند الله اکبر، اکبر صفت تفضیلی بزرگ است که معنی آن می شود: الله بزرگ تر است اما سوال اینجاست بزرگتر از چه؟ ما وقتی به اسمی صفت بزرگتر می دهیم که بخواهیم آن را با بقیه مقایسه کنیم، این بدان معنی است که الله مثل و مانندی داشته است که الله از آنها بزرگتر بوده. مثلا می گوییم خورشید منظومه شمسی از سایر خورشیدها بزرگتر یا کوچکتر است. پس محمد با جمله الله اکبر می خواسته بگوید خدای قبیله قریش از خدای بقیه قبایل بزرگتر است. در متون تاریخی آمده که الله سه دختر داشته به نامهای لات، هبل و عزی که احتمالا آنها مربوط به سایر قبایل بوده اند. اذان با الله اکبر شروع و با لا اله الا الله به معنی خدایی نیست جز الله تمام می شود. باز هم محمد می خواهد تاکید کند که الله تنها خداست پس می توان نتیجه گرفت خدایان(بتهای) دیگری نیز وجود داشته اند.
یکی از کارهایی که محمد کرد این بود که الله را از کعبه (محل نگهداری بتها) به آسمان فرستاد به این ترتیب او را دست نیافتنی کرد و خودش تبدیل شد به سخنگوی الله. رویدادی که سایر ادیان مدتها قبل به این نتیجه رسیده بودند.
دلیل دیگر برای بت بودن الله این است که محمد دشمنان الله را مشرک می نامید. مشرک یعنی برای چیزی شریک قائل شدن پس می توان نتیجه گرفت که قبل از اسلام خدایان تمام قبایل بصورت هیات مدیره کار جهان را اداره می کردند اما پس از کودتای محمد الله دیگر بتها را کنار زد و به تنهایی اداره جهان را در دست گرفت. هر کسی که بعد از قدرت گرفتن الله سخن از دیگر بتها می گفت محمد او را مرتد می نامید و دستور قتلش را صادر می کرد. الله تبدیل به خدایی شد که وظیفه اش مشروع کردن لشکر کشی ها، قتلها، دزدی ها و شهوت رانی های محمد و مسلمانان، که متاسفانه تا امروز نیز ادامه داشته است.
پاینده ایران زنده باد آزادی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر