۱۳۸۹ دی ۲۲, چهارشنبه

چکیده ای از نظرات آقای بروجردی در مورد دین، انسان، آزادی، زن، شکنجه، حقوق بشر و ...


1. دين و مذهب:
دين راهيست برای پرورش اخلاق و آداب و افکار و شكوفائي استعدادهاي بشر كه ترويج تحميلي و يا سوء استفاده از آن خلاف نظر خداوند بوده و بازدهي معكوس دارد.
2. انسان:
آدمی، گل سرسبد خلقت است. بشر، حاکم بر همه‌ي هستی می‌باشد.
نشانه برتری انسانها در تکلّمشان نبوده که مرغ مقلّد نيز سخن می‌گويد.
امتياز منتخب کردگار بزرگ در جستجوی حيات ابديّت است که با دو بال عقل و علم می‌تواند به فرازهای پنهانی اين عالَم خاکی پی‌برد و با مبانی هستی پيوند جاودانه‌ای برقرار كند.
آری، انسان جانشين پروردگار در زمين است.
3. آزادی:
آزادی، موهبتی است که نبايد تحت هيچ عنوانی آنرا مهار نمود.

بله، آنگاه که آزادی فرد، آزاديهای عمومی را خدشه‌دار كرد بايد طغيانگر را با وسائل تربيتی و پرورشی آگاه ساخت.
با آزادنگری پيشرفت به دنيای ما می‌آيد.
آزادانديشی، سبب ويروس‌زدائی از خميرمايه‌ي زندگی می‌گردد.
در حالی که از حصار ديگر موجودات نيز رنج می‌بريم، چگونه به محدود  كردن همنوع فکر می‌کنيم و زندان می‌سازیم؟
آری آزادی در فطرت و ژن آدمی نهفته است.

4. زن:
زن، مخلوق زيبای خداوند است.
زنان در هر کاری توانمند و با استعداد هستند و بايد از تبعيض بر ايشان پرهيز نمود.
در تقسيم‌بنديهای حرفه‌ای و صنفی، بايد رعايت حرمت و قداست و حقوق زن را نمود و ظرافت و لطافت اين مسئول تکامل و توارث را فراموش ننمود و از تجارت عفت و عصمت او حذر نمود و هرگز وی را ابزاری برای بازاريابی قرار نداد.
5. عدالت:
عدالت، عاليترين مظهر مهرورزی و کليد فداکاری است.
عدل برای جامعه از باران حياتی‌تر است.
عادل، هرگز در فکر چپاولگری نمی‌باشد.
با عدالت، هيچ‌کس به فقر و درد و نکبت دچار نمی‌گردد.
اجتماع بدون عدالت، جنگل خطرناکی بوده که قانون تنازع بقاء را می‌نماياند.
با عدل، زندگی شيرين است و با ظلم، بهترين شرايط حيات نيز محکوم به تلخی و تباهی می‌باشد.
6. حکومت:

آدمی برای بقاء و دوام عمر خويش، نياز به تشکيلات اجتماعی و قانونی دارد که مظهر آن در تشکيل حکومت می‌باشد.
حاکم بايد منتخب تک‌تک مردم باشد.


مقدار بيزاري مردم از دوام يك حكومت را مي‌توان با ميزان سركوب شدن آنها در مطالبات خود اندازه گرفت.
حکومتی که با استبداد در آميخته، از عقلانيّت ساقط است.

کارگزاران حکومتی، قبل و بعد از تصدّی مشاغل کليدی خود، بايد تست مالی، اخلاقی و اعتباری شوند تا جائی برای سوء استفاده از امکانات عمومی را نداشته باشند.
حاکم نبايد خود را سخن‌گوی عامّه‌ي مردم بداند و تدابير شخصی را به نام جمهوريّت اعلام نمايد.
بهترين حاکم کسی است که خود را در عمل، خادم و دعاگو و وامدار ملّت بداند.
7. اسلام:
اسلام، حرکتی اصلاح‌گرايانه می باشد که برای تنش‌زدائی از جامعه آمده است و جهت جرّاحی اجتماع از معضلات مختلف درونی، نسخه‌های هدايتی آورده است.
بانی اين شريعت، نظری جز فقرزدائی و ايجاد فضای مسالمت و مساوات نداشته و سنّت دفاع از محرومين را بر بستر زمان نقش داده است.
متاسفانه در طول هزار و چهارصد سال گذشته، به نام خلافت و ولايت او، حکومتهای استبدادی و استعماری، جنايات وسيعی را در کشورهای مختلف جاری کردند.
ما طرفدار اسلامی هستيم که با سياست نياميخته باشد و ابزار دست دولتها نباشد و هرگونه ديكتاتوري و ترور و خشونت را به نام اسلام محكوم مي‌كنيم.
توسعه زوري اسلام با تزوير و يا به وسيله خشونت به هر فرد و جمعيتي، ظلم نابخشودني است.
8. شکنجه:
شکنجه برای هر کار و به هر دليل محکوم است.
شکنجه‌گر، حيوانی در قيافه‌ي انسان می‌باشد.
با شکنجه کردن، آبروی بشريّت را می‌برند و اعتبارات خداداده‌ي انسان را ضايع می‌کنند.
اگر با ابزار روحی و جسمی شکنجه، حيوانات را هم آزار بدهند، کاری غير وجدانی می‌باشد.
ورود شکنجه به مسائل قضائی، جزائی و اطلاعاتی کاری زشت و غير قابل اغماض می‌باشد.
پرونده‌های بازمانده از اقدامات شکنجه‌گرانه، فاقد هرگونه اعتبار و مشروعيّت می‌باشد.
هر نوع اقرار و اعترافی در پرانتز شکنجه‌گری، دور از وجاهت قانونی می‌باشد.
9. ثروت:
ثروتهای مشروع، موهبت خدائی می‌باشد.
سرمايه‌های طبيعی زمين، مشاع بين همه‌ي مردم خواهد بود.
از مشترکات مسلّم خلقت، ذخائر زيرزمينی است که بايد به طور مساوي تقسيم گردد و نبايد در بهره‌گيری از آنها، دچار تبعيض شويم و بندگان خدا را به فقرات يک و دو، درجه‌بندی نمائيم.
وجود اقشار محروم در جوامع صاحب ثروت طبيعی، نشانگر دزدي و خيانت حاکمان آن مناطق است.
10. علم:
دانش وسيله‌ای برای کشف حقايق می‌باشد.
عالم واقعی کسی است که به گفته‌های خود پايبند می‌باشد، دانشمندان نگهبانان واقعی جامعه هستند که نبايد موقعيّت معنوی خويش را فراموش نمايند.
انديشمند صادق، کسی است که علم را ابزاری برای بهره‌کشی همنوعان نمی‌کند.
پژوهشگری که به آرمان فطری جامعه، مؤمن و مقيّد است، هرگز به تحقير ديگران نمی‌پردازد و دچار غرور و تکبّر نمی‌گردد.
علم بدون وجدان، در خدمت توليد محصولاتي مثل بمبهاي اتمي و شيميائي و مواد مخدر خواهد بود كه مایه شرم بشريت است.
11. عقل:
عقل، وجه امتياز انسان بر حيوان است.
با عقل به ارتقاء درجات دنيوی و اخروی می‌رسيم.
عاقل، حاضر به خودفروشی نمی‌شود.
عقلانيّت، ضامن خوشبختی جاودانه می‌باشد.
انديشه‌ي صحيح، جامعه را از جنگ و جنايت دور می‌سازد.
انديشمند قابل احترام، سعی در شکوفائی فضائل اخلاقی و مناقب بشری می‌نمايد.
خرد، فی‌نفسه خواهان تساوی حقوق، و تکامل قلوب است.
خردورزی، حکم می‌کند تا آدمی رذائل حيوانی و ضايعات شهوانی را از خود دور کند.
12. قدرت:
قدرت، امانت ربوبی بوده و نبايد از آن سوء استفاده کرد.

قدرتمند وجيه، کسی است که از فرآورده‌ي آن فقط برای نابودی مزاحمين و مهاجمين حيات بشری استفاده می‌کند.
مقتدر جاويد در تاريخ، آنست که ضعيفان را بنوازد و افتادگان را دستگيری کند و پشتوانه‌ای برای ناتوانان باشد و لذّت قوای آدمی در وفور مکارم و محاسن اوست و اگر غير آن باشد، چه تفاوت بين قوی و درّنده است؟

13. خدا:
خداوند، آشنای ديرينه‌ي انسان است.
خداوندگار ما، بنده‌نواز می‌باشد.
بی‌خدائی، درد است. با خدا بودن، افتخار هميشگی نسل آدم و حوّا است.
پروردگارتان را بشناسيد تا زندگی را بهتر تجربه کنيد.
آفريدگار بی‌همتا، ظلم نمی‌کند و فرمان به استبداد نمی‌دهد.
حکومتهای دينی که حقوق بشر را رعايت نمی‌کنند، خدای را متّهم به خشونت‌طلبی می‌نمايند.
14. جنگ:
درگيری زشت می‌باشد.
جنگهای عصر اتم، بسی دلخراش‌تر و هولناکتر از تهاجمات گذشته می‌باشد.
برای جابجائی‌های بين‌المللی نبايد ملّتها را نابود کرد و هزينه تغيير دولتها را نبايد ملتها بپردازند و حرمت رعيّت در حملات دول قدرتمند بايد تمام و کمال حفظ گردد.
جنگی مقدّس است که در آن زوايای عدالت و انسانيّت رعايت شود و خون بی‌گناهی بر زمين نريزد.
15. امنيّت:
دنيا بايد برای اهلش، مأمن باشد و هر نوع حرکتی که امنيّت اهل زمين را به خطر بيندازد، خلاف قانون طبيعت است.
مردم کره زمين ‌بايد از هر نوع هراس در امان باشند و دولتهای جهان ‌بايد به هر وسيله‌ای حافظ امنيّت مردم خويش باشند.
در اتّحاد بين‌المللی، قوانينی بايد وضع شود تا هر تهديدی که سايه بر سر انسانها انداخته است، برطرف شود.
حيات دلپذير را، زدودن فقر، درد، نگرانی و ناراحتی تشکيل می‌دهد.
16. حقوق بشر:

انسان به عنوان نماينده خالق و مالک زمين، حقوقی دارد که در تأمين آن هيچ‌گونه منتی نبوده و نبايد از زير احقاق آن شانه خالی کرد.
حقّ حيات، در رأس آنهاست و سپس يک سری حقوق از آن جاری می‌گردد که بی‌توجّهی به آنها نفرين خدا و همنوع را به دنبال دارد.


حقوق انسانها در تمامی ضرورتهای آنها جاری بوده و هيچ‌کس نمی‌تواند به وکالت از جامعه محدوديّت به اين حقوق دهد.
از فقرات مسلّم اين حقوق، كه معلمين بشريت (پيامبران) و كتب آسماني روي آن صحه گذاشته‌‌اند آزادي قلم و بيان و عقيده و مذهب است.
بايد همواره ناظران بی‌طرف از تمامی ملل بر اجرای قوانین حقوق بشر در همه ممالک نظارت نمايند.

17. تبليغات:

تبليغ، اعلان امری پوشيده است.
در امر تبليغاتی، خدمات سراسری را ابلاغ می‌دارند تا ديگران به اهمّيت مسائل جاری آگاه شوند.
مبلغ شريف، کسی است که تبليغ را از جادّه صداقت خارج نکند و مسير حقايق را با اسباب مکر و حيله نياميزد.
مبلّغين مجرّب، برای کسب حمايت ديگران نبايد پا روی وجدان جامعه بگذارند و کاه را کوه و کوه را کاه نشان دهند.
در تبليغات حاکم بر جهان، تزوير و حق‌کشی جای بالائی دارد که عوارض منفی آن دامنگير نسلهای آتی خواهد شد.

برای هر چيزی به گونه‌ای تبليغ کنيد که مداخل آن حکايت دارد و از بازی با کلمات و اغوای ديد و شنود ديگران در قضاوتهايشان اجتناب بايد نمود.
18. خبر رسانی:
اطّلاع رسانی از جمله مشاغل مهم و با شرافت است.
درج اخبار واقعی، آسايش خيال را به ارمغان می‌آورد و سانسور خبری، نمونه‌ای از شکنجه‌گری می‌باشد.
بايکوت خبری به هر دليل و عنوان، کاری ناپسند و غير انسانی است.

مخبرين جامعه، راه انبياء را ادامه می‌دهند و هرکه از طريق بنگاه‌های خبرپراکنی، اراده به نشر اکاذيب کند، به روح جامعه خيانت کرده است.
ارسال خبرهای مستند، موجب اعتبارات دولتها می‌شود و ارسال مطالب حقيقی بر روی آنتنهای خبری، عزّت و سربلندی ملّتها را به دنبال می‌آورد.
حقّ طبيعی انسانها آگاه شدن از پنهاني‌هاست. 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر